کد مطلب:252489 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

نفوذ و خط مشی سیاسی ترکها در اداره کشور
در عصر معتصم یكی از فرماندهان ارتش بنام افشین بود كه فكرش در جمع ثروت و جلب حمایت و نفوذ صاحب منصبان خلاصه می شد و همواره در تماس با حكام استانها بود تا از این رهگذر ایجاد تحریك نموده گروهی را به عصیان وادارد در یكی از همین تماسها بود كه استاندار مازندران به نام مازیار را تشویق می كند تا علیه نظام حاكم بشورد و به او می گوید كه باید علیه دین موجود شورید و یكی از همان مذاهب ثنویت و مجوس را احیاء كرد، كه معتصم او را از میان می برد.

در زمان واثق اشناس، جانشین و نایب الخلیفه می گردد و ایتاخ استاندار استانهای مشرق از دجله تا خراسان می شود، و در زمان متوكل نفوذش چنان گسترش می یابد كه فرمانده كل قوای ارتشی می شود كه مركب از عناصر مختلفی از مغارب و ترك و بربر و برده بوده است و با حفظ سمت ریاست دفتر خلیفه و مسئول دفتر خلافت می شود. این



[ صفحه 180]



رهبران ترك سنتی جدید را در اداره كشور ابداع می كنند بدین ترتیب كه وقتی یكی از آنها به استانداری خارج عراق تعیین می شود، آنها نمایندگانی از طرف خود بر آنجا می گمارند. خود آنها هرگز پایتخت را ترك نمی كردند بل مصرانه هر یك از آنها در مركز باقی می ماندند تا از نزدیك به جریان امور آگاه باشند و مركزیت خود را در درگیری میان نیروهای متخاصم دربار حفظ نمایند. چرا كه فرمانده ترك دریافته بود كه دوری او از سپاه به معنای ختم نفوذ سیاسی تلقی می شود. هر یك از واحدهای ارتش كه سپاهی مركب از تركها را دارا بود نسبت به فرمانده ی خود بسیار متعصب بود و این تعصب یا دوستی صرفا با انگیزه سودپرستی و بذل عطاء و بخشش بود نه چیز دیگر.

متوكل دست به یك سری اقدامات زد تا از نفوذ روز افزون تركها جلوگیری كند.

1- تقسیم حكومت میان سه فرزندش: منتصر، معتز، موید، این اقدام به منظور تحكیم نفوذ و تثبیت رژیم عباسیان بر اجرای حكومت و انحصار سلطه و حاكمیت در دست عباسیان صورت پذیرفت. منطقه غربی كشور را به منتصر و جناح شرقی را به دست معتز و نواحی شام را به موید اختصاص داد. این تلاش به شكست انجامید، متوكل باید درك می كرد جدش هارون الرشید مثل او چنین تلاش بی فایده ایی نمود لیكن نتیجه اش جنگ داخلی میان امین و مأمون بود.

متوكل در نقشه ای دوم خود توفیق یافت و آن تبعید ایتاخ از سامراء و سپس كشتن او بود اما به فرمانده ترك دیگری به نام وصیف تكیه كرد، و این نشان می دهد كه نفوذ تركها بسیار زیاد و مهم بوده، به



[ صفحه 181]



گونه ایی كه خلیفه قادر به رهایی خود از چنگال آنها نبوده است، بلكه از برخی از آنها برای كوبیدن بعضی دیگر استفاده نموده است. و این مسأله خود بسیار نگران كننده بود، و علت ارتباط تعصب آمیز و تعلق افراطی افراد سپاه به فرمانده ی ترك بوده است. در مرحله سوم، متوكل مجبور به انتقال پایتخت از سامراء به دمشق شد (سال 244) كه كلیه دفاتر خلافت به آنجا منتقل و دستور بنای آن را صادر نمود. اما این نقشه نیز با شكست مواجه گردید زیرا تركها او را مجبور به بازگشت به سامراء نمودند.